دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۳۵ ب.ظ
دویدم و دویدم
دویدم و دویدم
سرکوهی رسیدم
دو تا خاتونی دیدم
یکیش به من آب داد
آبو دادم به درخت
درخت به من برگ داد
برگو دادم
به بزی
بزی به من شیر داد
شیر و دادم به آقا
آقا به من قرآن داد
قرآنو حفظش کردم
خدا کلید بهشت داد
در بهشتو وا کردم
دو تا خرما رو
دیدم
یکیشو خودم خوردم
یکیشو دادم به بابام
عمر بابام دراز شد
مامانم هم خوشحال شد
۹۱/۱۰/۰۴