نورالسّلام

موسسه قرآنی زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی
مشخصات بلاگ
نورالسّلام

برگزار کننده ی کلاس های قرآن در سطوح مختلف
رشت، خیابان مطهری، خواهر امام، نرسیده به حرم مطهر، روبروی پوشاک حبیب‌زاده، بن‌بست شهید بهشتی، پلاک 63، تلفن: 3221204-0131

طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۳۲ ب.ظ

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

سلام علی قولا  من رب الرحیم

سوره : یس آیه : 58

و سلامی که سخن پروردگار مهربان است

  • ترجمه فولادوند
    از جانب پروردگار [ى‏] مهربان [به آنان‏] سلام گفته مى‏شود.
  • ترجمه مجتبوی
    [آنان راست‏] سلامى، که گفتارى از پروردگار مهربان است.
  • ترجمه مشکینی
    (براى آنها) سلام و درود است، گفتارى (صادر) از جانب پروردگار مهربان (که بلاواسطه یا به واسطه فرشتگان به آنان مى‏رسد.
  •  
  • ترجمه بهرام پور
    و [آنها را] سلامى است که سخنى از پروردگار مهربان است.

تفسیر مجمع البیان
. و [در آستانه رستاخیز] در صور دمیده مى‏شود، آنگاه [است که مردگان ]بناگاه از گور[هاى خود برمى‏خیزند و] به سوى پروردگارشان مى‏شتابند.
52. [آنان با دیدن شرایط جدید با دلى آکنده از ترس‏] مى‏گویند: اى واى بر ما! چه کسى ما را [این‏گونه‏] از خوابگاهمان برانگیخت؟ [آرى‏] این است آنچه [خداوند] بخشاینده وعده فرموده بود، و پیام‏آوران [او نیز] راست گفتند!
53. [آغاز رستاخیز،] تنها یک خروشِ [مرگبار] است و بس؛ پس به یکباره همه آنان گردآورى شده و در پیشگاه ما احضار مى‏گردند.
54. پس [ندا مى‏رسد که:] امروز بر هیچ کس هیچ بیداد نمى‏رود؛ و جز در برابر آنچه [در زندگى دنیا] انجام میدادید پاداش [و کیفر] داده نخواهید شد.
55. به یقین بهشتیان در این روز [سهمگین‏] به کارى [خوش و ]سرگرم‏کننده شادند.
56. آنان و همسرانشان در سایه‏هایى [آرامبخش و دل‏انگیز] بر تختها[ى پرشکوه‏] تکیه مى‏زنند.
57. برایشان در آنجا [هرگونه نعمت و] میوه‏اى [حاضر] است، و آنچه بخواهند براى آنان [آماده شده‏] است.
58. درودى [نویدبخش و دل‏انگیز پیام و] سخنى است از جانب پروردگارى مهربان [که نثار آنان مى‏گردد].
59. و [به بیدادگران و گناهکاران ندا مى‏رسد که:] هان اى گناهکاران! امروز [دیگر از شایسته‏کرداران‏] جدا شوید.
60. هان اى فرزندان آدم! مگر به شما سفارش نکردم که [در زندگى خویش هرگز] شیطان را نپرستید، چرا که او براى شما دشمنى آشکار است؟!
واژه‏ها
«صور»: این واژه جمع «صوره» و از ریشه «صار» آمده که در آیه منظور دمیدن بر شیپور یا وسیله خاصّى براى آغاز رستاخیز است.
«جدث»: به مفهوم گور آمده، و جمع آن «اجداث» است.
«ینسلون»: از ریشه «نسل» به مفهوم شتاب گرفتن در بیرون رفتن است، که در ادبیات عرب نمونه‏هاى بسیارى دارد، براى نمونه: شاعر آورده است که:
علان‏الذئب امسى قاربا
برداللیل علیه فنسل‏
گرگهاى گرسنه دیشب چیزى نمانده بود که در سرماى سخت شب، بر او یورش برند؛ امّا وى به سرعت بیرون رفت و گریخت.
تفسیر در آستانه رستاخیز
در آیات پیش قرآن با روشنگرى دلپذیر و سازنده‏اش از تردیدناپذیر بودن رستاخیز و فرارسیدن ناگهانى و کوبنده آن سخن گفت و در این مورد به انکارگران و ظالمان سخت هشدار داد؛ اینک از رویدادهاى هراس‏انگیزى که در آستانه رستاخیز پدیدار مى‏گردد سخن مى‏گوید.
در آیه نخست مى‏فرماید:
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنْ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ‏
و در آستانه رستاخیز دگرباره در صور دمیده مى‏شود، و آنگاه است که همه مردگان از گورها و آرامگاه‏هاى خود به خواست خداى توانا برمى‏خیزند و به سوى پروردگارشان مى‏شتابند.
در این آیه سخن از نفحه دوم و مرحله حیات و زنده شدن پس از مرگ است که در آستانه رستاخیز همگان با آن روبرو مى‏گردند. و منظور از شتافتن به سوى خدا، در حقیقت شتاب گرفتن به سوى دادگاه و داورى آن فرمانرواى بى‏همتایى است، که جز داورى و حاکمیت او هیچ داورى دیگرى نیست.
آرى، در آن روز سهمگین هنگامى که مردم با رویدادهاى هراس‏انگیز رستاخیز روبرو مى‏گردند، شتابان از گورها دامان مى‏کشند و بسوى دادگاه رستاخیز مى‏روند.
* * *
آنگاه در ترسیم حال و روز ظالمان و حق‏ستیزان مى‏فرماید:
قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا
انکارگران رستاخیز با دیدن آن صحنه‏هاى هراس‏انگیز فریاد برمى‏آورند که: اى واى بر ما! راستى چه کسى ما را این گونه از گورهایمان - که در آنها خفته بودیم - برانگیخت؟!
آنگاه با دریغ و درد مى‏گویند:
هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَانُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ‏
این است آنچه خداوند بخشاینده وعده فرموده بود، و پیام آوران او نیز همه آنچه را در باره این روز سرنوشت‏ساز و سهمگین گفتند و هشدار دادند، درست گفتند.
به باور «قتاده» بخش نخست آیه دیدگاه و گفتار کفرگرایان است، و فراز آخر آن از مردم با ایمان و توحیدگرا؛ آنان با دیدن برپایى رستاخیز با هراسى وصف‏ناپذیر فریاد برمى‏آورند که: اى واى بر ما! و اینان مى‏گویند: فرا رسیدن رستاخیز وعده خداست ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
قرآن از «گور» به آرامگاه و خوابگاه تعبیر مى‏کند، چرا که وقتى مردگان از گورها سربر مى‏آورند چنان است که گویى از خوابى عمیق بیدار شده‏اند.
پاره‏اى گفته‏اند: کفرگرایان هنگامى که از گورهاى خود سربرمى‏آورند و حال و روز خود را در روز رستاخیز مى‏بینند، به یاد شرایط عالم قبر مى‏افتند و آنچه را بر آنها گذشته است با ترس و هراسِ روز رستاخیز کنار هم مى‏گذارند، آنگاه است که فریاد مى‏کشند که: اى واى بر ما!
«قتاده» مى‏گوید: منظور از خواب گرانى که مردگان از آن بیدار مى‏شوند و برمى‏خیزند، خواب میان دو نفخه و دو خروش مرگبار است. با خروش نخست همه قالب تهى مى‏کنند و با خروش دوّم از گورها سربر مى‏آورند و به سوى دادگاه رستاخیز مى‏شتابند. با این بیان منظور، خواب میان دو خروش است که از عذاب قبر گناهکاران کاسته مى‏شود و آنان اندکى به خواب مى‏روند.
* * *
در سومین آیه مورد بحث در ترسیم چگونگى برپایى رستاخیز مى‏افزاید:
إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنَا مُحْضَرُونَ‏
براى آغاز رستاخیز و چگونگى پدیدار شدن آن هیچ فرصت و زمانى نیست جز به اندازه یک خروشِ مرگبار و بس؛ فریادى سهمگین طنین‏انداز مى‏گردد و آنگاه همگى انسانها از نسلهاى پیشین گرفته تا آخرین نسل‏ها گردآورى شده و در برابر دادگاه رستاخیز و پیشگاه فرمانرواى بى‏همتاى دنیا و آخرت حاضر مى‏گردند.
* * *
روز عدل و داد
پس از برپایى رستاخیز و حضور همگانى در برابر دادگاه آن روز سرنوشت‏ساز، به ناگاه ندا مى‏رسد که هان اى مردم!
فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا
اینک در این روز بزرگ بر هیچ کس ستم و بیدادى نمى‏رود و هیچ حقى از کسى نادیده گرفته نمى‏شود؛ به هرکس همان پاداش و کیفرى که در خور آن است بى هیچ کم و کاست و براساس عدالت داده مى‏شود، چرا که در اینجا کارها براساس عدل خداست و نه بخشایش و فضل او.
وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ‏
و جز در برابر آنچه که در زندگى دنیا انجام مى‏دادید پاداش و کیفرى دریافت نخواهید داشت.
نعمت‏ها و مواهب خدا به شایسته‏کرداران‏
آنگاه قرآن در اشاره به نعمت‏ها و موهبت‏هایى که براى شایسته‏کرداران و دوستان خدا فراهم شده است مى‏فرماید:
إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ‏
بهشتیان در روز رستاخیز به گونه‏اى غرق در نعمت‏ها و موهبت‏هاى خدا هستند که از هر پندار و اندیشه نگران‏کننده‏اى آسوده خاطرند.
به باور «حسن» و «کلبى» منظور این است که: بیقین بهشتیان در آن روز غرق در نعمت‏هایى هستند که روزى آنان شده است. آنان به گونه‏اى سرگرم شادى و شادمانى هستند که از آتش دوزخ و عذابى که دوزخیان بدانها گرفتارند آسوده‏خاطر مى‏گردند؛ و اگر دوزخیان از نزدیکانشان نیز باشند فراموش مى‏گردند و گرد اندوه بر دلشان نمى‏نشیند.
امّا «ابن مسعود» و «ابن عباس» برآنند که بهشتیان در آنجا و آن روز به ازدواج با حوریان بهشتى - که دوشیزه‏اند - مشغولند.
از حضرت صادق(ع)، نیز همین مطلب روایت شده است. و از آن گرامى آورده‏اند که در وصف آن دوشیزگان بهشتى فرمود: ابروهاى آنان بسان ماه در شب اوّل باریک و زیباست، و پلک چشمانشان بسان شاه‏پر پرندگان شکارى است.
از دیدگاه پاره‏اى منظور این است که: بهشتیان در آنجا غرق در شنیدن آواز دل‏انگیز پرندگان بهشت‏اند.
و از دیدگاه پاره‏اى دیگر آنان در بهشت افزون بر بهره‏ورى از نعمت‏ها و مواهب، به هفت نوع از پاداش به وسیله اعضاى هفتگانه بدن خود مشغولند:
1- نخست به کار شایسته بوسیله پا که به سوى بهشت گام مى‏سپارند، چرا که به آنان ندا مى‏رسد که: «ادخلوها بسلامٍ آمنین»(10) با سلامت و امنیّت به بهشت پرطراوت و زیبا درآیید.
2- به انجام کار شایسته بوسیله دو دست و به دست آوردن پاداش آن. «یتنازعون فیها کأساً لا لغو فیها و لا تأثیم.»(11) در آنجا جامى از دست هم مى‏ربایند و با هم به شادمانى مى‏گذرانند؛ چرا که در آنجا و در آن شادیها، نه یاوه‏گویى هست و نه گناه و زشتى.
3- به پاداش کامیابى و کامجویى از حوریان زیباى بهشت. «و حور عین کأمثالِ‏اللؤلؤ المکنون»(12) و حوریان چشم‏درشت زیبا، بسان لؤلؤ نهان در میان صدف. اینها پاداشى است در برابر آنچه در زندگى دنیا انجام مى‏دادند.
4- به پاداش خوردن از نعمتهاى بهشت. «کلوا واشربوا هنیئاً...»(13) به آنان ندا مى‏رسد که: بخورید و بنوشید، گوارایتان باد!
5- به پاداش زبان و گفتار شایسته. «و آخر دعواها ان الحمد لله رب‏العالمین.»(14) و پایان نیایش بهشتیان این است که: ستایش از آن پروردگار جهانیان است.
6- به پاداش گوش دادن و شنیدن نداها و سخنان دل‏انگیز و دلنشین. «لا یسمعون فیها لغواً...»(15) در آنجا سخن بیهوده‏اى نمى‏شنوند...
7- و دیگر به پاداش دیدگان و نیک نگاه کردن و بجا دیدن. «... و تلّذ الاعین»(16) و در بهشت پر طراوت و زیبا هر آنچه دلها بخواهند و دیدگان را خوش آید هست و شما شایسته‏کرداران در آنجا جاودانید.
فَاکِهُونَ‏
در این روز بهشتیان غرق در موهبت‏ها و نعمت‏هاى خدایند، به گونه‏اى سرگرم شادى و شادمانى هستند که همه نگرانیها را از یاد مى‏برند.
«ابن عباس» مى‏گوید: در آن روز بهشتیان خوشحال و شادمانند.
امّا به باور پاره‏اى، در آن روز بهشتیان نعمت داده‏شدگانند، به گونه‏اى که از بسیارى نعمت و موهبت غرق در شادمانى و شگفتى مى‏گردند.
به باور «ابوزید» واژه «فَکَهَ» به مفهوم انسان خوش‏دل و پاک‏طینت و خندان است و «رجلُ فاکه»، به مفهوم مرد خندان و شادمان است و در ثلاثى مجرد فعل ندارد.
اما به باور «ابومسلم» واژه «فاکهون» از ریشه «فکاهه» مى‏باشد که کنایه از سخنان و داستانهاى درست و پاک و پاکیزه از دروغ و شادى‏بخشى است.
و برخى نیز برآنند که «فاکهون» به مفهوم صاحبان میوه‏ها و بهره‏وران از آنهاست، چرا که به دارنده گوشت و چربى در ادبیات عرب «لاحم» و «شاحم»، و به دارنده عسل «عاسل» به شمار رفته است...
* * *
در ششمین آیه مورد بحث مى‏افزاید:
هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ‏
بهشتیان و همسرانشان که در زندگى دنیا با آنان از نظر اندیشه و عقیده و عملکرد هماهنگ و همراه بودند، در روز رستاخیز در سایه‏اى دل‏انگیز و آرام‏بخش و مصون از تابش سوزان خورشید صحران محشر بر تختها تکیه مى‏زنند و از سوزش گرما و سرما در امانند و در آن سایه‏بانهاى پرشکوه مورد رحمت و لطف خدا هستند.
به باور پاره‏اى منظور این است که بهشتیان با همسران خویش که از حوریان سیمین‏پیکر و زیباى بهشت هستند و خدا آنان را به همسرى اینان برگزیده است در سایه درختان پرشکوه بهشت - که بر آن پرده‏نشینان قرار دارند - بر تختهاى شاهانه تکیه مى‏زنند.
و پاره‏اى مى‏گویند: در سایه‏ها و سایه‏بانهایى که آنان را از دید دیگران مصون و محفوظ نگاه مى‏دارد، بر تختها و پشتى‏هاى مجلل و شاهانه در کمال آسایش و آرامش تکیه مى‏زنند. آنان در آنجا هماره غرق در ناز و نعمت و آسایش و استراحت هستند، چرا که در آنجا دیگر مسئولیت انجام کارهاى شایسته و به دوش کشیدن بار زندگى مادّى یا معنوى و اخلاقى نیست، بلکه آنجا سراى پاداش و نعمت است.
به باور «ازهرى» واژه «ارائک» جمع «اریکه» و به مفهوم چیزى است که بر آن تکیه مى‏زنند.
* * *
در ادامه سخن درباره نعمت‏هایى که به شایسته‏کرداران ارزانى مى‏گردد، در هفتمین آیه مورد بحث مى‏فرماید:
لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُمْ مَا یَدَّعُونَ‏
براى بهشتیان افزون بر نعمت‏هایى که برشمردیم هر آنچه آرزو کنند و بخواهند فراهم است.
«ابوعبیده» در این مورد مى‏گوید: در فرهنگ و ادبیات عرب هنگامى که به کسى گفته مى‏شود، هر آنچه دلت مى‏خواهد بگو و بخواه! منظور این است که هر آنچه مى‏خواهى آرزو کنى که فراهم است.
و به باور پاره‏اى منظور این است که: آنان هر چیزى را بخواهند و آرزو نمایند، بى‏درنگ برایشان فراهم است؛ چرا که کران تا کران اندیشه و دل آنان در زندگى پاک و پاکیزه شده و جز آنچه مورد رضاى خداست نخواهند خواست.
امّا «زجاج» مى‏گوید: تفسیر آیه این است که: آنان هرچه بخواهند و از بارگاه خدا بطلبند، برایشان فراهم است. چرا واژه «یدعّون» از ریشه «دعا» برگرفته شده است.
در هشتمین آیه مورد بحث در اشاره به گرانبهاترین نعمتى که به آنان ارزانى مى‏گردد مى‏فرماید:
سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ‏
براى بهشتیان افزون بر همه مواهب و نعمت‏ها، درود و سلام و نوید سلامتى و رستگارى جاودانه از بارگاه پروردگار مهربان و بخشایشگر است. و این نهایت آرزوى آنان است که برآورده مى‏شود و درود و سلام و نوید رستگارى را از بارگاه خدا دریافت مى‏دارند و سلام او را مى‏شنوند و ذات پاک او به آنان اعلام مى‏دارد که در بهشت پرطراوت و زیبا هماره غرق در نعمت و سلامت و امنیّت و آرامش خواهند بود و مقدم آنان گرامى داشته مى‏شود.
به باور پاره‏اى منظور این است که: پس از ورود آنان به بهشت، فرشتگان از هر سو بر آنان وارد مى‏گردند و سلام و خوش‏آمد مى‏گویند و مى‏افزایند: «سلام علیکم من ربکم الرحیم.»
درودى گرم و نویدبخش از سوى پروردگار مهربانتان بر شما شایسته‏کرداران باد!
* * *
نکوهش دوزخیان‏

پس از ترسیم پرتوى از نعمت‏هایى که به مردم شایسته‏کردار و درست‏اندیش در سراى آخرت ارزانى مى‏گردد، اینک قرآن در اشاره به حال و روز دوزخیان و گناهکاران مى‏فرماید:
وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ‏
و از بارگاه خدا به دوزخیان ندا مى‏رسد که: هان اى گروه گناهکاران و پلیدان: اینک دیگر از صف شایسته‏کرداران و مردم با ایمان جدا شوید!
به باور پاره‏اى منظور این است که: امروز دیگر از خوبان و شایستگان براى همیشه جدا باشید.
و به باور «ضحاک» در آنجا براى هر کفرانگر و بیداد پیشه‏اى جایگاه دهشتناکى از آتش دوزخ است که بناگزیر در آن وارد مى‏گردد و آنگاه درب آنجا مسدود مى‏شود و او دیگر خود مى‏ماند و ثمره شوم گناهانش! نه کسى را مى‏بیند و نه دیده مى‏شود.

چرا پرستش شیطان؟
در آخرین آیه مورد بحث در ادامه نکوهش دوزخیان مى‏افزاید:

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ‏
هان اى فرزندان آدم! آیا در کتابهاى آسمانى و پیامهایى که به وسیله پیامبران فرستادم، به شما فرمان ندادم و سفارشتان نکردم که وسوسه‏ها و دمدمه‏هاى شیطان را نپذیرید و فرمان او را نبرید؟!

إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‏
چرا که او دشمن آشکار شماست و شما را به گمراهى و نگونسارى وسوسه مى‏کند!
آیا این هشدار را به شما دادم و روشنگرى کردم یا نه؟
از آیه مورد بحث این نکته ظریف و درس‏آموز به روشنى دریافت مى‏گردد که خداى فرزانه هرگز نه فرمانبردارى و پرستش شیطان را پدید آورد. و نه آن را خواسته است، چرا که همگان را از آن برحذر مى‏دارد و بردگان و بندگان شیطان را سخت نکوهش مى‏کند و به کیفر این گمراهى و بیدادشان آنان را وعده آتش دوزخ مى‏دهد. و این هشدارى است به گناهکاران و پاسخى است به پندار پوچ جبرگرایان.

پرتوى از آیات‏
در آیاتى که ترجمه و تفسیر آنها گذشت این نکات درس‏آموز نیز در خور تعمق است:

1- از شیوه‏هاى تربیتى قرآن‏
از شیوه‏هاى سازنده قرآن در تربیت و سازندگى انسانها شیوه روشنگرى راه نیک‏بختى و نگونسارى از آغاز تا فرجام و ترسیم ویژگى‏ها و خصلت‏هاى زیبا و زشت رهروان هریک از دو راه و فرجام کار آنان و نصب تابلوهاى راهنما و هشدار از خطرها و پرتگاه‏هاست.
درست از همین زاویه است که قرآن در این آیات از سویى صحنه‏هایى از برپایى رستاخیز و مراحل گوناگون آن، زنده شدن مردگان و شتافتن آنان به سوى دادگاه رستاخیز، روشن شدن درستى وعده‏ها و نویدها و هشدارهاى پیامبران در باره بهشت و دوزخ، رسیدن به پاداش و کیفر عملکردهاى درست و ظالمانه را ترسیم مى‏کند، و از دگرسو بهشتیان را در میان بهشت پرطراوت و زیبا و انواع مواهب و نعمت‏هاى خدا به آنان، و از طرف سوّم فرجامى خفت‏آور و عذاب مرگبار دوزخیان را به تابلو مى‏برد تا بدینوسیله با این شیوه سازنده تربیتى، انسانها را بر اندیشه درست و رفتار شایسته و انتخاب درست و آگاهانه راه برانگیزد و از بى‏فکرى و بداندیشى و گزینش راه گناه و زشتى سخت هشدار دهد.

2- در آیات قرآن روشنگرى مى‏کند که آفریدگار فرزانه انسان بارها و بارها از خطر وسوسه‏ها و گمراهگریهاى شیطان و شیطان‏صفتان به بندگانش هشدار داه است، براى نمونه:

الف - نخست در همان آغاز فرود انسان به زمین بود که خدا به فرزندان آدم چنین پیام داد: «یا بنى‏آدم لا یفتننّکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة...»(17)
هان اى فرزندان آدم! مباد که شیطان شما را بفریبد، همان‏گونه که پدر و مادر شما را با فریبکارى از بهشت پرطراوت و زیبا بیرون کرد و لباس کرامت و عظمت را از اندامشان درآورد تا آنان را برهنه و عریان به یکدیگر بنمایاند. در حقیقت، شیطان و دارودسته‏اش، شما را از آنجایى که شما آنان را نمى‏بینید، مى‏نگرند. بهوش باشید که ما شیطان را دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى‏آورند.

ب - آن‏گاه این خطر را با ارزانى داشتن مشعل پر فروغ خرد و نعمت گرانبهاى عقل - که پیامبر درونى است - به انسان داد - ؛ چرا که خود آگاه و اندیشه درست به روشنى هشدار مى‏دهد که نباید از شیطان پیروى کرد و وسوسه‏هاى او را گوش سپرد! مگر نه اینکه او را از همان سپیده‏دم آفرینش انسان با او اعلان دشمنى و جنگ بیرحمانه و پایان‏ناپذیرى نمود و عهد کرد که در گمراه ساختن فرزندان آدم از هیچ دجالگرى و شرارت کوتاهى نکند؟

ج - سپس این هشدار را با قرار دادن فطرت حقگرا و خداجو در کانون جان انسان به او داد تا بدینوسیله؛ با گوش سپردن به نداى فطرت توحیدى دریابد که حق اطاعت و فرمانبردارى: حق سپاس و حق‏شناسى، حق الوهیت و الگوگیرى، حق عبادت و پرستش، حق ستایش و تقدیس و... تنها ویژه آفریدگار هستى است و انسان باید تنها او را بندگى کند و سر بر خط فرمان او نهد و بس.

ه- و سرانجام اینکه این هشدار را بوسیله بعثت‏هاى توحیدى و پیام‏آورانش هماره در گوش فرزندان انسان طنین‏انداز ساخته است که: هان اى فرزندان آدم! مباد که گام بر جاى گام‏هاى شیطان بگذارید... «و لا تتبعوا خطوات الشیطان انّه لکم عدو مبین»(18)
و هشدار داده است که: هان اى فرزندان انسان! مباد که شیطان شما را از راه حق باز دارد و در بیراهه‏ها سرگردانتان سازد... «و لا یصدنّکم الشیطان...»(19)

3- مفهوم گسترده پرستش در فرهنگ قرآن و روایات‏
آخرین نکته در این مورد این است که واژه «عبادت» در قرآن و روایات هماره به مفهوم نهایت درجه خضوع و یا سجده نیست، بلکه به مفهوم فرمانبردارى و پیروى و گوش سپردن به دیگرى و الگوگیرى از دیگرى نیز آمده است، که دو نمونه از آن را، در دو آیه 47 از سوره مؤمنون، و 31 از سوره توبه مى‏توان نگریست.

از حضرت صادق(ع) آورده‏اند که فرمود:

من اخاع رجلاً فى معصیة فقد عبده.(20)
هرکس انسانى را در گناه و نافرمانى خدا پیروى کند و فرمان او را گردن گذارد، در حقیقت او را پرستیده است.

از پنجمین امام نور نیز آورده‏اند که فرمود:
من اصغى الى ناطق فقد عبده، فان کان الناطق یؤدى عنى الله فقد عبدالله، و ان کان الناطق یؤدّى عن الشیطان فقد عبد الشیطان.(21)
کسى که به سخنورى گوش سپرده و سخنان او را مى‏شنود و مى‏پذیرد، در حقیقت او را مى‏پرستد! از این رو اگر آن سخنور، مقررات و احکام خدا را بیان مى‏کند، شنونده سخن و پذیراى آن خدا را پرستیده است، امّا اگر او از سوى شیطان و هواى دل خود مى‏بافد و فرمان مى‏دهد، این شنونده و پذیراى سخن او را پرستیده است.

 

منبع: تبیان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی